استیسی تماسی از شوهرش جف دریافت میکند، جایی که او مرگ ناگهانی زنی را در طرف دیگر میشنود. وقتی جف به خانه می آید و می گوید تلفنش را گم کرده است، استیسی نمی داند چه فکری کند.
زنی به نام بریتانی با غریبهای آشنا میشود که هر چیزی است که در شریک زندگی او میخواهد، و با وجود اینکه مردی ناشناس است، همانطور که دیگران هشدار دادهاند، عاشق او میشود - که منجر به اتفاق غم انگیزی میشود.
ملیسا میفهمد که همسر جدیدش کوین، فردی فاحشه باز و بدون جاهطلبی است. این تا قبل از طلاق از یکدیگر جدا نمی شوند و در حالی که کوین تا پایان طلاق در خانه می ماند، معلوم می شود کشته شده است. اکنون همه نگاه ها به ملیسا است.