در ادامه قسمت اول، کورا و مبارزان باقیمانده به همراه مردم آماده میشوند تا از ولت در برابر حکومت دفاع کنند. در همین زمان که حکومت راهی میشود تا جلوی شورش در حال رشد را بگیرد، مبارزان با گذشتهشان روبهرو میشوند و انگیزهشان برای جنگیدن آشکار میشود.
پس از خودکشی ادعایی برادر کشیش، گریس به صومعه دورافتاده اسکاتلندی سفر میکند که در آنجا جان خود را از دست داد. او با بی اعتمادی به گزارش کلیسا، قتل، توهین به مقدسات و حقیقتی نگران کننده را در مورد خودش کشف می کند.
مردم یک کهکشان، زن جوانی را می فرستند تا به دنبال جنگجویانی از سیارات دیگر بگردد تا از ارتش های ظالمی که مستعمره صلح آمیز آنها را وحشت زده کردهاند، کمک بگیرند.
آدری که از خانواده اش جدا شده و در تنهایی زندگی می کند، دنیای فرزندخواندگی بزرگسالان را کشف می کند و تصمیم می گیرد خودش آن را امتحان کند به این امید که احساس تعلق پیدا کند و ...
مردی پس از 15 سال از زندان آزاد می شود. او با دوست دختر دبیرستان خود که اکنون یک مادر تنها با 3 فرزند است ، دوباره متحد می شود. آنچه به نظر می آید تصنیف عشق ، حسرت و شانس دوم است.
این فیلم ترسناک و مهیج دربارهی یک نویسندهی موفق به نام ورونیکا میباشد که در یک واقعیت ترسناک خود را گرفتار میبیند ، اکنون او باید قبل از این که خیلی دیر شود یک راه برای نجات خود پیدا کند ، اما…
داستان فیلم درباره "سوزان" یک گالریدار موفق است که به طور اتفاقی با رونوشتی از رُمان منتشر نشدهی همسر سابقش "تام" مواجه میشود که حاوی مطالب مرموزی است و...
"بتمن" که از قدرت "سوپرمن" در هراس است، خود را تبدیل به ناجی جدید شهر گاتهام میکند. زمانی که "بتمن و سوپرمن" در جنگ با یکدیگر به سر میبرند، تهدیدی تازه نسل بشر را در خطر بزرگتری از آنچه با آن رو به رو بودند قرار میدهد و...
"جسی" پس از تولد 16 سالگی اش به لس آنجلس می رود تا بعنوان یک مدل فعالیت کند. رئیس مجموعه ای که او برایشان کار میکند، به "جسی" می گوید که پتانسیل بسیاری برای تبدیل شدن به یک ستارهی مشهور دارد. اما راهی که "جسی" میخواهد در آن قدم بگذارد، آنطور که بنظر می آید نیست...
پس از اینکه "کتنیس اوردین" (جنیفر لارنس) به عنوان نماد زاغ مقلد میان مردم شناخته شد، او به همراه تمام منطقهی 13 بر علیه کاپیتول مستبد و رئیس جمهور "اسنو" شورش می کنند و...
بعد از نابودی منطقهی 12 و فرار "کتنیس اوردین" (جنیفر لارنس) و دوستانش از دست کاپیتول، آن ها به منطقهی 13 می روند که در زیر زمین جای گرفته. جنگ و شورش در منطقه های دیگر بر علیه کاپیتول بالا گرفته و تنها امید و سمبل مردم "کتنیس" است که به عنوان مرغ مقلد باید زنده بماند، اما "کتنیس" هدف های دیگری هم دارد که یکی از آن ها نجات "پیتا" است...
جورج (ریچارد گیر) که بی خانمان است روزهای زندگی اش را صرف پیدا کردن غذا، الکل و پناهگاهی برای شب را به صبح رساندن است، تا اینکه یک روز دوستی را ملاقات می کند که به او پیشنهاد می کند سراغ دختر فراموش شده اش برود...
پیروزی "کتنیس اوردین" (جنیفر لارنس) و "پیتا ملارک" (جاش هاچرسون) در دوره 74 ام مسابقات عطش مبارزه تبدیل به جرقه ای برای شورش مردم در مناطق مختلف «پانم» می شود و اکنون کاپیتول به دنبال شکار "کتنیس" و "پیتا" است...
دختری توسط ناپدری سنگ دلش که قصد تصاحب اموال او را دارد به یک تیمارستان فرستاده می شود. او در آنجا و در عالم خیال به همراه چهار نفر دیگر به موجوداتی وحشت انگیز مواجه می شود. به نظر می رسد اتفاقات عالم خیال می تواند بر عالم واقعی تاثیر بگذارد و بتواند او را از مهلکه ای که در آن گیر افتاده نجات دهد اما …
چند دوست برای گذراندن تعطیلات به مکزیک می روند. آنجا با یک توریست آلمانی آشنا می شوند و این توریست آلمانی آنها را متقاعد می سازد تا برای پیدا کردن برادر گمشده اش به او کمک کنند. که برادرش آخرین بار نزدیک خرابه های باستانی و مرموز مایاها دیده شده است…
این فیلم به زندگی «کریستوفر مککندلس»، دانشجوی دانشگاه «اموری» که یک ورزشکار نیز هست میپردازد. «کریستوفر» پس از فارغ التحصیلی، تصمیم میگیرد تا همهی 24 هزار دلار پساندازش را به موسسهی OXFAM (که یک نهاد خیریهی بینالمللی است) اهدا کند. او حتی کیف پولش را نیز از بین میبرد و به سمت آلاسکا سفری را آغاز میکند تا در دنیای وحشی و دور از تمدن زندگی کند. او همراه خود تنها یک دوربین و یک اسلحه شکاری میبرد. «کریستوفر» در طول سفر با آدمهایی مواجه میشود که قبل از برخورد با سختیها و مشکلات طبیعت وحشی، مسیر زندگی او را تغییر میدهند...
این فیلم که بر اساس یک رمان ساخته شده، داستان پنج خواهر را روایت می کند که در انگلستان زندگی می کنند. با آمدن یک مرد ثروتمند جوان، «آقای بینگلی» و دوستش «آقای دارسی» به محلهی آنها، زندگی این خواهران زیر و رو می شود.
داستان دربارهی اثرات مخرب جنگ و تاثیر ویرانگر آن بر روی عواطف و احساسات مردم است. در داستان جنگ بزرگی اتفاق می افتد، و پادشاه از تمامی جادوگران می خواهد تا در این جنگ او را همراهی کنند. اما جادوگری به نام "هاوِل" از این امر امتناع میکند و به مبارزه با بمب افکنهای جنگی بر میآید. در این میان دختری که او را دوست دارد سعی بر باطل کردن طلسم "هاوِل" دارد که همان قلب "هاوِل" است...
داستان فیلم در سال 1864، یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد. «اینمن» (جود لاو) که یک سرباز ایالتهای جنوبی است پس از بهبود از یک جراحت مرگبار تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش «کوهستان سرد» شود تا با دوست دوران نوجوانی اش «آدا» (نیکول کیدمن) ازدواج کند...
امریکا. در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1988، نوجوانی به نام "دانی دارکو" یک شب توی خواب راه می افتد و از خانه خارج می شود و با خرگوش غول پیکر و زشت رویی به نام "فرانک" ملاقات می کند که به او می گوید دنیا 28 روز و 6 ساعت و 42 دقیقه و 12 ثانیهی دیگر نابود خواهد شد...
"جکی" (سوزان ساراندون) سرپرستی دو بچه اش را به عهده دارد. شوهر سابقش، "لوک" (هریس) که یکشنبه ها بچه ها را پیش خودش می برد، با زنی به نام «ایزابل»(رابرتس)، عکاس درجه یک مد زندگی می کند؛ اما از آن جایی که «لوک» همیشه به دلایل کاری ناچار به سفر کردن است، زحمت آماده کردن بچه ها برای رفتن به مدرسه (وقتی خانه ی پدرشان هستند) به عهده ی «ایزابل» می افتد و او هم زنی نیست که این کار را بلد باشد. زندگی به همین منوال می گذرد تا این که «جکی» متوجه می شود به سرطان مبتلا شده است...
یک ستاره شناس به اسم دکتر «النور آروی» (جودی فاستر) یکسری امواج هوشمند را که از اعماق فضا منتشر شده اند کشف می کند. او و دانشمندان گروهش پیغامها را کشف رمز می کنند و سپس جزئیات نقشه ساخت یک دستگاه برای برقراری ارتباط با این موجودات بیگانه فضایی را تهیه می کنند.
داستان سریال درباره افسر پلیسی به نام مارتین میباشد که عشق زندگیاش به قتل رسیده است. در این میان، مارتین به همراه یک قاتل در دنیایی از قاتلان حرفهای، یاکوزاها، مافیای روسی و گروهی از گانگسترهای نوجوان گرفتار خواهند آمد...
*
آپدیت: فصل اول به صورت کامل اضافه شد.
سریال داستان یک وکیل زبده است که حالا بیکار شده و کارهای حقوقی کمارزش انجام میدهد و تنها راه بازگشتش به موقعیت سابق، برنده شدن در پروندهای است که برعلیه یکی از مشتریان قدرتمند شرکت حقوقیای که پیش از این در آن کار میکرده، باز کرده است...
ویلیام هتفیلد و رندال مک کوی، دو دوست صمیمی و هم رزم در جنگ داخلی آمریکا به خانه بازمیگردند که در واقع هتفیلدها در یک سوی مرز ویرجینیای غربی و مک کویها در آن سوی مرز ریور تاگ در کنتاکی هستند و در عین حال که همسایه هستند، در دو ایالت جدا زندگی میکنند. بر اثر برخی از درگیریهای کوچک میان دو خانواده، کینههایی شکل میگیرد که به مرور تشدید و منجر به درگیری بیسابقه ای میشود که حتی پای جایزه بگیرها را برای شکار آنها به قلمرو این دو خانواده باز میکند. در این میان، علاقه مندی مرد جوان یک خانواده به دختر جوان خانواده دیگر، آن هم در میانه این جنگ، اوضاع را پیچیده تر میسازد و منجر به عمیق تر شدن کینههای خانوادگی و تشدید درگیریهای خونینی میشود که فرجام عجیبی برایش رقم میخورد…